پن'دار

روزْدرّه‌واره های کسی شب‌پر؛

۱۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

بگذریم!

بگذریم!

آری بگذریم!


آخر میخواستم ازتان مطالبه ی نظر و الخ کنم...

لاکن با خود گفتم اگر بخواهند میگذارند...

بعد جواب دادم شاید اهمیتش را نمیدانند!

بعد دوباره گفتم مگر اهمیتی باید داشته باشد؟

جواب دادم فعلا که دارد...

و بعد...

تأسف خوردم به حال خراب خودم!

و موضوع را تغییر دادم!...


دعایم کنید!

با غروری ظاهری و عجزی باطنی میگویم!

دعایم کنید!


بیایید اصلا دور هم

من را دعا کنیم :)



یاعلی...



پ.ن: عکس را میبینید؟

        بچه گربه هایم هستند!

        البته "یم" اش من‌در‌آوری است!

         بچه گربه ها هستند!

            شیرین و دوست داشتنی!


پ.ن۲: نگه‌داری از گربه سفارش شده اما موی آن بر بدن ، مبطل نماز است!

           با علم به احکام با حیوانات دوستیم :)



۲ نظر

کبوتر نظر میکند به وجه الشمس! گندم...

پرنده...

خیز میگیرد..

میدود...

وقتی به سرعت مناسب رسید...

میپرد!


البته

سرعت را نمیفهمد...

یعنی بهتر بگویم!

هر وقت جنون پریدن تمام عقلش را گرفت

آن زمان میپرد

و بعد از پرش...


انسان!

باید خیز بگیرد...

بدود...

وقتی مجنون گشت...

چه فکه... چه مکه... چه دکه...

میپرد..

و زنگ معراجی شدنش را

چه کلون در

چه بلندگوی آهنگران...

چه صدای شلیک...


وناگهان کارگردان میگوید کات!

و بعد...


راستش پشت صحنه نبوده ام!

تا به حال حس لذیذ باد را

در پیچ و تاب بال هایم نچشیده ام!

فعلا جلوی دوربینم

بگویند کات...

بعدش...



کبوتر نظر میکند به وجه الشمس!

آنگاه...

کات!



پ.ن: زمین بماند برای گربه!

        (هرچند گندمش را هم نمی‌تواند بخورد!)


۰ نظر
پوچ! گل...نمیدانم کجاست!

پوچ! گل...نمیدانم کجاست!

خواستم بنویسم...

منتها..

وصف نشد!

الحاصل اینکه...


نوشتن هم نتوانست دردم را دوا کند!


راه آخر...

قدم زدن است...


ولی راه انتخابی من..

انتخاب؟

چند وقتی هست که نمیکنم...

یعنی نمیتوانم!

که بکنم..


فلذا مینشینم...

فلذاتر می‌زیم!


یا منتخب...



پ.ن: حالم حال ربطی به دین... نمیدانم! ولی به مذهبی ها... بازهم نمیدانم!

           دارد... ندارد...  نمیدانم!


بی‌ربط: دلم برای نون‌خشکه های ستاد سید تنگ شده!

            مؤیداتی برای تثبیت رای من به او..

            تکه تکه تایید!



۱ نظر