پن'دار

روزْدرّه‌واره های کسی شب‌پر؛

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انتظار» ثبت شده است

شد نبود! بلکه شد!

شد نبود! بلکه شد!

دقت که میکنیم

فیلم های رده بزرگسال

فیلم هاییست در واقع

یا حتی در آینده

اما به شدت واقع بینانه...

فیلم هایی که هست ها را مینمایاند...

یا فوقش کمی قلقلکش میدهد

ولی برای تثبیتش میجنگد...


اما در رده نوجوان چیزی دیگر دیده میشود!

نور!

امید...

فیلم هایی آخر الزمانی

یعنی پایان دوره ای از زندگی اجتماعی بشر

یک نفر

و بعد... انفجار!

#تغییر...

فیلم هایی آرمانگرا...

واقع را زیر و آرمان را رو میکند...


حداقلش خودشان را تغییر میدهند...


هرچه بزرگسالش جهد بلیغ در ثبوت خود دارد

نوجوانش تغییر میکند...

از دست میدهد...

اما به هدف میرسد!


نوجوان نور میخواهد...

میجنگد

نه برای حال بودن آینده

بلکه برای آینده شدن حال!

#شدن...


بشویم!

یا علی مددی!

۰ نظر

منتظر نمانیم! منتظر برویم!

 یعقوب نبی (علیه و علی نبینا آلاف تحیة و الثنا)

منتظر بود...


اما

زمانی به وصال رسید که رفت!

تا آن دم که در کلبه ی احزان نشست

یوسفش را ندید...


حرکت لازمه ی وصال است!

و سکون ، کفر می‌آورد...

۰ نظر

عصر در تمنای امامش...

یا ولی عصر ببین عصر به رویا ی تو است

عصر تو منجی عالم! به تمنا ی تو است


من نخواهم که شود سبز جهان از پی تو

سبزی روح و روان در ید بیضا ی تو است


روح من تشنه و بی آب تر از جان تنم

حوض کوثر قطره آبِ لب دریای تو است


باده بینیم و پی جام جهانی هستیم

خبرم هست که می دان به تمنای تو است؟


#محمد_حامد_صادق_زاده
۰ نظر

سر آغاز...

به نام او...

مینویسم برگ اولی را در برگ آخر...

به امید روزی که برگ آخر این دفتر مزین شده باشد به خبری...

"مهدی آمد"

#یاعلی

۰ نظر