پن'دار

روزْدرّه‌واره های کسی شب‌پر؛

۵ مطلب در دی ۱۳۹۸ ثبت شده است

اسیر یا فرار

حال من حال فراری‌ست که هنگام اسیر؛

یادش آمد که کسی منتظرش نیست ، نرفت...

 

یا حتی

 

حال من حال اسیری‌ست که هنگام فرار

یادش آمد که کسی منتظرش نیست ، برفت!

۲ نظر

تباهی

چه باید کرد؟

وقتی می‌نگری میبینی هیچ انجام نداده ای؟!

وقتی میبینی کلی کار باید بکنی

وقتی مینگری یللی تللی هایت را

حتی شادت نکرده است!

زحمت کشیده باشد لبخندی به روی لبت...

آن هم تصنعی... آن هم تغافلی...

چه باید کرد؟

۰ نظر
امیر عزیز...

امیر عزیز...

خاطرات مانده بر جای امیرِ عزیز را میخوانم

و بیشتر از اینکه از خودم بدم بیاید؛

قوت میگیرم برای ادامه...

 

البته هنوز نمیدانم میتوان به او(که در حیاتش نزدیک به او نبودم) بگویم امیر یا نه!

 

 

امیر اشرفی عزیز(تازگی ها فهمیدم عزیز!)

از آن هایی بود که پس از مرگش بزرگ شد؛ که این از صفات مخلصین باید باشد!

 

باید شروع کرد...

هر خسی که قبل از این بوده ام...

هر کاری که کردم؛

باید شروع کرد!

 

برای خواندن خاطرلت این شهید عزیز روی "کتابچه" بزنید!

(این کتابچه به صورت استوری اینستاگرام میباشد)

کتابچه 《امیر بی گزند》 ۱۸ خاطره کوتاه از امیر اشرفی

از شهدای سانحه هوایی اخیر!

۲ نظر
زمانی برای شروع دوباره!

زمانی برای شروع دوباره!

چشمانم از بی‌خوابی قرمز شده؛

فردا امتحان دارم

اما هنوز شروع نکرده ام به خواندن

امشب سه تا فیلم دیده ام تقریبا و الان شوروایی شده ام بورژوا

تقریبا در این چند مدت به این نتیجه رسیده ام که؛

زمان وبلاگ‌نویسی دوباره شروع شده!

۰ نظر
پرنده جدید مقاومت!

پرنده جدید مقاومت!


او سرباز خدا بود...
رفتنش که ما هم میرویم...
سلیمانی ها می‌رویند...
هر جا خون شیعه ای به ناحق بریزد...

 

 

 

۰ نظر