پن'دار

روزْدرّه‌واره های کسی شب‌پر؛

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

طوفان؛ پرید...

طوفان؛ پرید...

بلندبالا ترین متن‌ها را باید نوشت برایش...

و صد حیف که قلمم قاصر‌ست...

برای او که از هر نظر در قله بود...

برای او که از هر نظر قله بود!

۰ نظر

ترس من!

وای بر آن زمان که تنها دلیلم برای نرفتن...

نبود جایی... وظیفه ای باشد...

که آن‌دم مرگ ، به حق ، حق است...


الهم اقبل من لا یقبله البلاد؛

۰ نظر

آن چه باید کرد...

سال ها پیش

درختی خسته شد

آن‌گاه حرکت کرد...

۰ نظر

نمیدانم

ملتفتم که این جا دیگر مثل سابق رونقی ندارد...

ملتفتم که رهگذری اشتباهی شاید از این جا بگذرد...

اما

 بگذار

 ارزشی برای آن کلیک اشتباهش قائل شویم

اینجا را بی هیچ مسئولیت پذیری متقابلی باز میگشایم!


آخر این تکثرات شبکات مختلفه اجتماعی خسته میکند آدمی را

حال این تکدرات را باید جایی سابید..

چند صباحی اینجا را بر میگزینم!

یاحق...


۰ نظر