ما می‌ترسیم
از آنچه که خودمان ترسی از آن‌ نداریم...
ما می‌ترسیم از آنچه که خودمان حتا نمی‌شناسیم
ما می‌ترسیم...
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان تعریف کرده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم تغییرشان دهیم.
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان ترسیم کرده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم محدودشان کنیم.
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان تعمیق بخشیده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم بررسی‌شان کنیم

ترس‌های ما، مالِ ما نیستند؛
پس دست‌رسی به‌شان نداریم! فقط اسیرشان شدیم.

زمانی می‌توانیم بِرَهیم که ترس‌های‌مان، ترس‌های‌ ما باشند
ما اسیرشان کنیم...

پس اول باید تعریف‌شان کنیم... ترسیم‌شان کنیم...
دیگر ترس‌های‌مان نه!
ترسِ من؛ ترسِ تو...
ترس‌های من برای تو نیست!
ترسِ من چیست؟

پ.ن: در این متن مطلوبیتِ رهیدن، پیش‌فرض گرفته‌شده؛