پن'دار

روزْدرّه‌واره های کسی شب‌پر؛

۶ مطلب در مرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

عاشورا نویسی؛

عاشورا نویسی؛

شاید خیلی از ما حتی اگر به زبان هم بگوییم که در کربلا خدا کند که در سمتِ حق باشیم؛ اما در اعماق خاطر، خودمان را حامیِ امام بدانیم...

به نظرم فاصلهٔ شرایطِ فعلی تا شرایطِ واقع در آن‌روز حق‌طلبیِ ما را تحت‌الشعاع قرار میدهد.

شاید تطابق‌ندادنِ مفهومِ کلیِ حق‌گرایی با مصادیقِ جزئیِ روز‌مره‌وارمان دلیلِ این ناهماهنگیِ  دل و عقل‌مان باشد
مضاف بر اینکه ما اکثراً کم و سطحی فکر میکنیم...
حوصلهٔ‌مان نمی‌کشد که به خودمان گیر دهیم، بررسی کنیم و اشکالات را (حقیقتاً) متعلق به خودمان بدانیم...

۰ نظر

ترس‌های ما؟!

 

ما می‌ترسیم
از آنچه که خودمان ترسی از آن‌ نداریم...
ما می‌ترسیم از آنچه که خودمان حتا نمی‌شناسیم
ما می‌ترسیم...
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان تعریف کرده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم تغییرشان دهیم.
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان ترسیم کرده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم محدودشان کنیم.
ترس‌های‌مان را دیگران برای‌مان تعمیق بخشیده‌اند؛
فلذا نمیتوانیم بررسی‌شان کنیم

ترس‌های ما، مالِ ما نیستند؛
پس دست‌رسی به‌شان نداریم! فقط اسیرشان شدیم.

زمانی می‌توانیم بِرَهیم که ترس‌های‌مان، ترس‌های‌ ما باشند
ما اسیرشان کنیم...

پس اول باید تعریف‌شان کنیم... ترسیم‌شان کنیم...
دیگر ترس‌های‌مان نه!
ترسِ من؛ ترسِ تو...
ترس‌های من برای تو نیست!
ترسِ من چیست؟

۰ نظر

به‌خیالم به خیالتم...

هر بار چیزی به کسی(فرضا یا واقعا) مینویسی برای خودم میخوانم
به نام خودم می‌بینمش؛
درست که واقعیت نیست
اما بگذار چند لحظه در خیالم برایم نوشته باشی
بگذار چند لحظه به‌خیالم پا بگذاری و به‌خیالم به خیالت پا بگذارم...
من، مخاطبِ فرضیِ نوشته‌هایِ بی‌مخاطبِ تو
در دشتِ تخیلاتِ سرگردانِ تنهایی‌ام؛
بگذار چند لحظه باشی؛ جایِ مدتها که نیستی...

۰ نظر

باید حرف میزدم...

باید می‌نوشتم؛
باید کمی شرح میدادم
باید کمی از خودم می‌گفتم...
حال امشب می‌گویم
شبی که در هر سال میتواند نقطهٔ عطف زندگی من باشد...

۱ نظر

خط مشیِ فجازی‌ام

به نظرم توییتر خلاصه و روزمره باشه

وبلاگ برای مطالب بلند و مفصل

کانال هم انعکاس یا خلاصهٔ وبلاگ باشه!

وبلاگ مجبورم میکنه رو بیارم به مقاله نویسی و مقاله‌نویسی مجبورم میکنه دوباره مطالعاتم رو از سر بگیرم!

شایدم هیچ وقت محقق نشه! اما خوبه که حداقل مطرحش کنم...

۱ نظر

طبیعتْ‌دوستیِ سانتی‌مانتال!

‏اگر طبیعت را میخواهی؛ نمیتوانی از دریده شدنِ به‌حقِ آهویی توسطِ شیر لذت نبری!

شاید بگویید خب دخالتِ ما بر اساس احساسات نیز جزئی از طبیعت‌ست

خوب نمیدانم!

اما سوال این‌جاست که به کدام‌‌یک باید کمک کرد؟

مگرنه‌این‌که با نجات آهو، شیر را به مرگ نزدیک کرده‌ایم؟ 
طبیعت غیر از آن‌ست که در نامستنداتِ سانتی‌مانتالِ تصویری به ما نشان میدهند...

۰ نظر