پن‌دار:
هرچه به ذهنم می‌آید با "باید" شروع می‌شود 
حال اما به ذهنم می‌رسد که شروع با جوشیدن آغاز می‌گردد نه با پمپ و مکش و...
در فکر میروم: چه می‌شود که شروع میگردد؟ 
که اگر انگیزه باید بجوشد؛ چگونه انباشته و سرریز میگردد...
که اگر لازمهٔ شوق مؤکد، تصدیق است؛ چطور تصدیق به جان‌مان مینشیند...
که اگر با تفکر و یادآوری به جان می‌نشیند؛ راه فرار از کلیشه‌گیِ حاصل از تکراری شدن چیست...
راه فرار از تبدیل تکرار به تکراری چیست...
و در اینجا می‌مانم...
و چیزی مبهم در سرم می‌چرخد که از دور به "حرکت" شبیه‌ست و از نزدیک ناشناس...

و در ذهنم "دور" تلنگر میزند که نمیشود که لازمهٔ حرکت، شروع باشد و لازمهٔ شروع، حرکت...
که به نظرم جوابِ "اجمال و تفصیل" ماله‌کشی‌ست و اینجا می‌مانم...