به وقت شام...
بنا به تعاریف و توصیفات بطنیة دوستان ترس داشتم که ببینمش...
هم منتظر صحنه های مشمئز کننده
هم نگران تلخی های سنگین...
اما او حاتمیکیا بود...
مرد مرز های میلیمتری...
فرق است بین حماسه تا خشونت...
و چه زیبا این حماسه را به تصویر کشید...
داستان جالبی
شخصیت پردازی حاتمیکیایی...
جوان تراز انقلابی...
تنها مشکلکی که درَش دیدم ترسی بود که اواسط فیلم زیاد از حد در دل کاپیتان علی بود...
اما زیبایی فیلم رشد او بود...
بچه تخس اول فیلم...
جوان شجاع آخر...
زبانم به نقد باز نمیشود
با دیدن این شاهکار...
لکن
به جرئت می گویم که حاتمیکیا سال ها از سینماییان جلوترست...
در اوج میپرد و گنجشک ها مجبورند بخندند...
پ.ن:اینو هم تازه دیدم...
پ.ن: متناسب با این شب ها...